شوهرم خیلی بد اخلاقه.. انگار من دشمنشم. همش جبهه میگیره در برابرم. از وقتی بچه دار شدیم از هم دور شدیم.. انقدر ازش متنفرم که میخوام بمیره. نشده حالمو بپرسه دستمو بگیره نشده بگه خسته نباشی .. یه قرونم که برام خرج نمیکنه سالی یه بار بزور.. فقط به خاطر بچه هام تحملش میکنم. انقدر بی منطقه که حالمو بهم میزنه. روز چنان با ایرادگرفتن ازم همه چیزو کوفتم میکنه شب میاد میچسبه بهم. من چیکار کنم با مردی که یه ذره احساس من براش مهم نیس چرا اخه چرا... کاش میترشیدم و ازدواج نمیکردم.. کاش بچه دار نمیشدم و همون اول ازش جدا میشدم. همیشه فکر میکردم خب مرده غرور داره بلد نیس با یه زن چطور رفتار کنه.. یعنی بعده ده سال هنوز نفهمیده؟ چقدر من کوتاه بیام ..از خونه که میره میخوام بره برنگرده.. صدبار تا حالا بخشیدمش کارش ایراد گرفتن و دستور دادنه.. انقدرم به نظم اهمیت میده که کار کردن منو تو خونه قبول نداره همش ایراد میگیره ازم.. اندازه ده سال پیر شدم تو این چهار سال...یه بار براش نامه نوشتم که انقدر تحقیرم نکن التماسش کردم دو سه روز خوب بود بعدش بازم همونطور بداخلاق بی حوصله فقط برای من. با پسرامون تا حدودی بهتره کسی هس بگه چطور با مردی که نمیخواد منو بفهمه رفتار کنم؟؟